کد مطلب:163174 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

ریشه ها
و اساس این احساس عشق از توجه به كمال و ارزش های ولی و از توجه به حسن و جمال و زیبایی های ولی و از توجه به اشتیاق و محبت و فداكاری ولی استوار می شود.

وثتی كه می بینیم من به بزرگی محتاجم ولی او به من مشتاق است و به یاد من است و برای من در رنج است ناچار این اشتیاق و محبت بدون نیاز و سوداگری، مرا بیشتر تحت تاثیر قرار می دهد و در من وله و احساس از خود گذشتگی می آورد.

درباره ی رسول صلی الله علیه و آله می خوانیم: «لقد جائكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمؤمنین رؤوف رحیم.» [1] می فرماید: رسولی به میان شما آمده كه از خود شماست و امتیازی و حاجت و حائلی ندارد.رنج های شما بر او سنگین است بر شما حرص و سوز دارد و نسبت به آن ها كه گرویده اند و ایمان آورده اند رأفت و رحمت دارد.

رسول نسبت به همه دل سوز و كوشاست و نسبت به آن ها كه قدمی برداشته اند و گامی به جلو گذاشته اند، رأفت و نرمش و رحمت و عشق دارد.

در روایت كافی از امام رضا علیه السلام می شنویم: «الامام، الانیس الرفیق و الولد الشفیق و الاخ الشقیق و الام البرة بالولد الصغیر و مفزع العباد فی الداهیة الناد.الامام، امین الله فی خلقه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده و الداعی الی الله و الذاب عن حرم الله.


الامام، المطهر من الذنوب، المبرا عن العیوب، المخصوص بالعلم الموسوم بالحلم، نظام الدین و عز المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الكافرین.الامام، واحد دهره لا یدانیه احد و لا یعادله عالم و لا یوجد منه بدل و لاله مثل و لا نظیر.مخصوص بالفضل كله من غیر طلب منه له و لا اكتساب بل اختصاص من المفضل الوهاب». [2] .

امام انس رفیق و شفقت پدر و همراهی برادر و خوبی مادر به فرزند كوچك را دارد و در آگاهی و خصوصیات كمال و جمال برابر و جایگزین ندارد و این همه بخششی است كه به خاطر رهبری و ولایت نوع انسان به او عنایت شده بدون طلب و كوشش و تلاش.

در بحث ولایت در سال های قبل اشاره كرده ام كه اساس ولایت بر این نكته است كه حجت از ما به ما و مصالح ما آگاه تر و نسبت به ما از ما مهربان تر است.چون آگاهی او شهودی و وجودی است و محبت او غریزی و محدود نیست كه ربوبی و محیط است، كه رحمت خدا گسترده است و او واسع المغفرة است.اكنون با این توجه به جمال و كمال و محبت و انس و اشتیاق حجت به ما و با توجه به نیاز و احتیاج ما به او چه احساسی در ما شكل می گیرد و چه انگیزه ای در دل می جوشد.

وقتی كه می شنویم جوان یهودی را كه معلم بچه های مسلمان بود زیر نظر دارد و تا او را از چنگ شیطان نمی گیرد آرام نمی شود حتی اگر حاصی نداشته باشد و جز نعش او بر روی دست های رسول صلی الله علیه و آله نماند و یا وقتی می شنویم كه از


خدا می خواهد تا حساب امت او را دور از چشم های خلایق بررسی كند و بدی های آن ها را فاش نسازد و یا وقتی كه می شنویم و از نجوای امام سجاد علیه السلام می شنویم كه اگر مرا در آتش بگذاری شیطان را خشنود كرده ای كه یكی را ربوده و اگر مرا در بهشت جا بدهی رسول صلی الله علیه و آله را مسرور می كنی كه یكی را آورده است و من می دانم و به تو سوگند كه باور دارم تا سرور و خوشحالی رسولت را بر سرور شیطان مقدم می داری و به آن عشق می ورزی.وقتی این نشانه های كوچك را احساس می كنیم آن چنان عشقی و انسی در ما می شكوفد كه بی قرارمان كند و به زیارت رسول و یا صلوات بر محمد و آل او وادارمان سازد، كه در زیارت رسول می خوانیم؛ «اوجبت له بكل اذی مسه اوكید احس به من الفئة التی حاولت قتله فضیلة تفوق الفضائل و یملك بها الجزیل من نوالك فلقد اسر الحسرة و اخفی الزفرد و تجرع الغصة و لم یتخط ما مثل له وحیك». [3] و از خدا می خواهیم كه در برابر هر رنج و هر كید دشمن خونخوار او را به او فضیلتی بالاتر از تمامی فضایل عنایت كن.چون او تمامی سوز و اشك گرم خود را پنهان كرد و رنج ها را جرعه جرعه نوشید و از آن چه تو و وحی تو برای او مقرر كرده بود گامی فراتر نگذاشت و حتی یك قدم بیرون نیامد.

راستی این اشتیاق از این سرفرازان و این احتیاج و اضطرار از ما خاك نشینان، زمینه و انگیزه ای است كه ما را برای آماده باش و انتظار حجت بشوراند و بسوزاند.



[1] توبه، 128.

[2] كافي، ج 1، ص 200.

[3] مفاتيح الجنان، زيارت رسول صلي الله عليه و آله از دور.